هله رفتیم و گرانی ز جمالت بردیم، جهت توشه ره ذکر وصالت بردیم
تا که ما را و تو را تذکرهای باشد یاد دلِ خسته به تو دادیم و خیالت بردیم
آن خیالِ رخِ خوبت که قمر بندۀ اوست، وان خمِ ابروی مانند هلالت بردیم
وان شکرخندۀ خوبت که شکر تشنۀ اوست، ز شکرخانۀ مجموعِ خصالت بردیم
چون کبوتر چو بپرّیم به تو بازآییم زانک ما این پر و بال از پر و بالت بردیم
هر کجا پرّد فرعی به سوی اصل آید، هر چه داریم همه از عزّ و جلالت بردیم
شمس تبریز شنو خدمتِ ما را ز صبا، گر شمال است و صبا هم ز شمالت بردیم