بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی خون خوری گر طلب روزی ننهاده کنی

بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی خون خوری گر طلبِ روزیِ ننْهاده کنی

آخر الامر گِلِ کوزه گران خواهی شد حالیا فکرِ سبو کن که پر از باده کنی

گر از آن آدمیانی که بهشتت هوس است عیش با آدمی‌ای چند پری زاده کنی

تکیه بر جایِ بزرگان نتوان زد به گزاف مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی

اجرها باشدت ای خسرو شیرین دهنان گر نگاهی سوی فرهادِ دل افتاده کنی

خاطرت کِی رقم فیض پذیرد هیهات مگر از نقش پراگنده ورق ساده کنی

کارِ خود گر به کَرَم بازگذاری حافظ ای بسا عیش که با بختِ خدا داده کنی

ای صبا بندگی خواجه جلال الدّین کن که جهان پر سمن و سوسنِ آزاده کنی

فال خورده در شخص شاعر و شعر(غزل) از سایت گنجور، باغستان شهریار 05:04 یکشنبه 11 اردیبهشت 1401. (غزل) به شعر افزوده شد، 05:36 همین حوالی. شخص به پیش از شاعر افزوده شد، 06:00 همین حوالی.

دیدگاهتان را بنویسید