ما شادتریم یا تو ای جان، ما صافتریم یا دلِ کان
در عشقِ خودیم جمله بیدل در روی خودیم مست و حیران
ما مستتریم یا پیاله ما پاکتریم یا دل و جان
در ما نگرید و در رخِ عشق ما خواجه عجبتریم یا آن
ایمانْ عشق است و کفر ماییم در کفر نگه کن و در ایمان
ایمان با کفر شد هم آواز از یک پرده زنند الحان
دانا چو نداند این سخن را پس کِی رسد این سخن به نادان