تا که ما از نظر و خوبی تو باخبریم، از بد و نیکِ جهان همچو جهان بیخبریم
نظری کرد سوی خوبیِ تو دیدهٔ ما، از پیِ روی تو تا حشر غلامِ نظریم
دین ما مِهرِ تو و مذهبِ ما خدمتِ تو، تا نگویی که در این عشقِ تو ما مختصریم
زهر بر یادِ یکی نوش تو ای آهوچشم، گر بِهْ از نوش ننوشیم پس از سگ بتریم