بیا امروز ما مهمان میریم، بیا تا پیش میر خود بمیریم

بیا امروز ما مهمان میریم، بیا تا پیشِ میرِ خود بمیریم

ز مرگِ ما جهانی زنده گردد ازیرا ما نه قربانِ حقیریم

به مرغی جبرئیلی را ببندیم، به جانی ما جهانی را بگیریم

سبو بِدْهیم و دریایی ستانیم، چرا ما از چنین سودی نفیریم

غلامِ ماست ازرق‌پوشِ گردون، غلامِ خویشتن را چون اسیریم

چو ما شیریم و شیرِ شیر خوردیم چرا چون یوز مفتون پنیریم

خمش کن نیست حاجت وانمودن به پیشِ تیرباشی گر چه تیریم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *