ای شبِ خوشرو که تویی مهتر و سالارِ حَبَش، ما ز تو شادیم همه وقت تو خوش وقت تو خوش
عشقِ تو اندرخورِ ما شوقِ تو اندر برِ ما دست بنِهْ بر سر ما دست مکش دست مکش
ای شبِ خوبیّ و بِهی جان بجهد گر بجهی، گر سه عدد بر سه نهی گردد شش گردد شش
شش جهتم از رخِ تو وز نظرِ فرّخِ تو هفت فلک را بدهد خوبی و کشْ خوبی و کش