ناله ای کن عاشقانه دردِ محرومی بگو، پارسی گو ساعتیّ و ساعتی رومی بگو

ناله ای کن عاشقانه دردِ محرومی بگو، پارسی گو ساعتیّ و ساعتی رومی بگو
خواه رومی خواه تازی من نخواهم غیر تو، از جمال و از کمال و لطفِ مخدومی بگو
هم بسوزی هم بسازی هم بتابی در جهان، آفتابی ماهتابی آتشی مومی، بگو
گر کسی گوید که آتش سرد شد باور مکن، تو چه دودیّ و چه عودی حیّ قیومی بگو
ای دل پرّان من تا کِی از این ویران تن، گر تو بازی برپر آن جا ور تو خود بومی بگو

دیدگاهتان را بنویسید