-
پرده دل میزند زهره هم از بامداد، مژده که آن بوطرب داد طربها بداد
پردۀ دل میزند زُهره هم از بامداد مژده که آن بوطرب دادِ طربها بداد
بحرِ کرم کرد جوش پنبه برون کن ز گوش آنچِ کَفَش داد دوش ما و تو را نوش باد
عشقْ همایون پِی است خطبه به[…]
-
به حارسان نکو روی من خطاب کنید، که چشم بد را از یوسفان به خواب کنید
به حارسانِ نکو روی من خطاب کنید که چشم بد را از یوسفان به خواب کنید
گهی به خاطرِ بیگانگان سؤال دهید گهی دلِ همه را سُخرۀ جواب کنید
و چون شدند همه سُخرۀ سؤال و جواب شما به خلوت[…]
-
اگر دل از غم دنیا جدا توانی کرد، نشاط و عیش به باغ بقا توانی کرد
اگر دل از غمِ دنیا جدا توانی کرد نشاط و عیش به باغِ بقا توانی کرد
اگر به آبِ ریاضت برآوری غسلی همه کدورت دل را صفا توانی کرد
ز منزلِ هوسات ار دو گام پیش نهی نزول در حرمِ[…]
-
کدام لب که از او بوی جان نمیآید، کدام دل که در او آن نشان نمیآید
کدام لب که از او بوی جان نمیآید کدام دل که در او آن نشان نمیآید
مثالِ اشتر هر ذرّهای چه میخاید اگر نواله از آن شُهره خوان نمیآید
سگانِ طمع چپّ و راست از چه میپویند چو بوی قلیه[…]
-
برخیز و طواف کن بر آن قطب نجات، مانندۀ حاجیان به کعبه و عرفات
برخیز و طواف کن بر آن قطبِ نجات مانندۀ حاجیان به کعبه و عرفات
چه چفسیدی تو بر زمین چون گِلِ تر، آخر حرکات شد کلید برکات
-
بر خوان ازل گر چه ز خلقان غوغاست خوردند و خورند کم نشد خوان برجاست
بر خوانِ ازل گر چه ز خلقان غوغاست خوردند و خورند کم نشد خوان برجاست
مرغی که بر آن کوه نشست و برخاست بنْگر که در آن کوه چه افزود و چه کاست
-
برجه که سماع روح بر پای شده است وآن دف چو شکر حریف آن نای شده است
برجه که سماعِ روح بر پای شده است وآن دف چو شکر حریفِ آن نای شده است
سودای قدیم آتش افزای شده است، آن های تو کو که وقتِ هیهای شده است
-
مهمان شاهم هر شبی بر خوان احسان و وفا، مهمان صاحب دولتم که دولتش پاینده با
مهمانِ شاهم هر شبی بر خوانِ احسان و وفا، مهمانِ صاحب دولتم که دولتش پاینده با
بر خوانِ شیران یک شبی بوزینهای همراه شد، استیزه رو گر نیستی او از کجا شیر از کجا
بنْگر که از شمشیرِ شه در[…]
-
من از کجا پند از کجا باده بگردان ساقیا، آن جام جان افزای را برریز بر جان ساقیا
من از کجا پند از کجا باده بگردان ساقیا، آن جامِ جان افزای را برریز بر جان ساقیا
بر دستِ من نِهْ جامِ جان ای دستگیرِ عاشقان دور از لبِ بیگانگان پیش آر پنهان ساقیا
نانی بده نان خواره را[…]
-
جز وی چه باشد کز اجل اندررباید کل ما، صد جان برافشانم بر او گویم هنییا مرحبا
جز وی چه باشد کز اجل اندر رباید کلِّ ما، صد جان برافشانم بر او گویم هنییا مرحبا
رقصان سوی گردون شوم زان جا سوی بی چون شوم صبر و قرارم بردهای ای میزبان زوتر بیا
از مه ستاره میبری[…]