-
از داغ بود چهره افروخته من گردد ز شرر زنده دل سوخته من
از داغ بوَد چهرۀ افروختۀ منْ گردد ز شرر زنده دلِ سوختۀ من
چون آتشِ سوزان ز طرب نیست که باشد از سیلیِ صَرصَر رخِ افروختۀ من
چون لاله ز مِیْ نیست مرا سرخی رخسارْ خون است شرابِ جگرِ سوختۀ من
پوشیدن چشم است مرا خانۀ صیّادْ غافل مشو از بازِ[…]