-
گفتار اندر گفت و شنید غلامان شیرین با فرهاد و بردن او را به نزد شیرین مه جبین
گفتار اندر گفت و شنید غلامان شیرین با فرهاد و بردن او را به نزدِ شیرینِ مه جبین
حریصِ گنج بنایِ گهر سنج بگفت این کار ممکن نیست بیگنج
بباید گنجی از گوهر گشادن گِرِهْ از سیم و قفل از[…]
-
ریخت خونم را و بُرد از پیش آن بیداد کیش، خونِ چون من بیکسی آسان توان بردن ز پیش
ریخت خونم را و بُرد از پیش آن بیداد کیش، خونِ چون من بیکسی آسان توان بردن ز پیش
هست بیش از طاقتِ من بارِ اندوهِ فراق بیش ازین طاقت ندارم گفتهام سد بار بیش
ناوَکَت گفتم ز دل بگذشت[…]