-
ای عاشقان ای عاشقان من عاشق دیوانه ام در عشق و در شوریدگی در کاینات افسانه ام
ای عاشقان ای عاشقان من عاشقِ دیوانه ام در عشق و در شوریدگی در کاینات افسانه ام
از ساغر و پیمان مگو امروز با ما کز ازل مستِ شرابِ عشقِ او بی ساغر و پیمانه ام
مستِ شرابِ وصلِ او[…]
-
خیال دوست که در خواب میکند بازی درون دیده پرآب میکند بازی
خیالِ دوست که در خواب میکند بازی درونِ دیدهٔ پُر آب میکند بازی
در آفتابِ سرِ زلفِ عنبر افشانش چو هندویی ز سرِ تاب میکند بازی
ز طوطیِ خطِ او چون نبات بُگْدازم از آنکه با شکرِ ناب میکند بازی
[…] -
من خوشم از گفتِ خسان وز لب و لنجِ تُرُشان، من بکشم دامنِ تو دامنِ من هم تو کشان
من خوشم از گفتِ خسان وز لب و لُنجِ تُرُشان، من بکشم دامنِ تو دامنِ من هم تو کشان جانِ من و جانِ تو را هر دو به هم دوخت قضا، خوشخوشِ خوشخوشم پیشِ تو ای شاهِ خوشان ز آنکِ مرا داد لبش نیست لبی را اثرش، ز آنچِ چشیدم ز لبت هیچ لبی را[…]
-
هست عاقل هر زمانی در غمِ پیدا شدن، هست عاشق هر زمانی بیخود و شیدا شدن
هست عاقل هر زمانی در غمِ پیدا شدن، هست عاشق هر زمانی بیخود و شیدا شدن عاقلان از غرقه گشتن بر گریز و بر حذر، عاشقان را کار و پیشه غرقهٔ دریا شدن عاقلان را راحت از راحت رسانیدن بوَد، عاشقان را ننگ باشد بندِ راحتها شدن عاشق اندر حلقه باشد از همه تن ها[…]
-
مگیر ای ساقی از مستان کرانی، که کم یابی گرانی بی گرانی
مگیر ای ساقی از مستان کرانی، که کم یابی گرانی بی گرانی بیا ای سروِْ گلرخ سوی گلشن، که بِهْ از سرو نبوَد سایه بانی چو نور از ناودانِ چشم ریزد، یقین بیبام نبوَد ناودانی عجب آن بام بالای چه خانهست، مبارک جا مبارک خاندانی که را بود این گمان که بازیابیم نشانی زین چنین[…]
-
گر علمِ خرابات تو را همنفسستی، این علم و هنر پیشِ تو باد و هوسستی
گر علمِ خرابات تو را همنفسستی، این علم و هنر پیشِ تو باد و هوسستی ور طایرِ غیبی به تو بر سایه فکندی، سیمرغِ جهان در نظرِ تو مگسستی گر کوکبهٔ شاهِ حقیقت بنمودی، این کوسِ سلاطین برِ تو چون جرسستی گر صبحِ سعادت به تو اقبال نمودی، کِی دامن و ریشِ تو به دستِ[…]
-
انجیر فروش را چه بهتر جانا، انجیر فروشی ای برادر جانا
انجیر فروش را چه بهتر جانا، انجیر فروشی ای برادر جانا سرمست زییم و مست میریم ای جان، هم مست دوان دوان به محشر جانا