گویم سخنِ لبِ تو یا نی، ای لعلِ لبِ تو را بها نی

گویم سخنِ لبِ تو یا نی، ای لعلِ لبِ تو را بها نی
ای گفته‌ای ما غلامِ آن دم کانجا همگی تویی و ما نی
این جا که منم بجز خطا نی، و آنجا که تویی بجز عطا نی
این جا گفتن ز روی جسم است، و آن جا همه هستی است، جا نی
سیّاره همی ‌روند پا نی، صد مَشک روانه و سقا نی
رنجورانند همچو ایّوب، دریافته صحّت و دوا نی
بی چشمانند همچو یعقوب، بینا شده چشم و توتیا نی
ره‌پویانند همچو ماهی، بینند طریق‌ها ضیا نی
از رشکِ تو من دهان ببستم، شرحِ تو رسد به منتها نی

دیدگاهتان را بنویسید