کعبه طواف میکند بر سر کوی یک بتی، این چه بت است ای خدا این چه بلا و آفتی
ماهِ درست پیشِ او قرصِ شکسته بستهای، بر شکرش نباتها چون مگسیست زحمتی
جمله ملوکِ راهِ دین جمله ملایکِ امین، سجده کنان که ای صنم بهرِ خدای رحمتی
اهل هزار بحر و کفْ گوهر عشق را صدفْ زان سوی عزّت و شرف سخت بلندهمتی
اوست بهشت و حورِ خود، شادی و عیش و سور خود، در غلبات نور خود آه عظیم آیتی
بشنو این خطاب را ساخته شو جواب را، ذرّه مر آفتاب را گشت حریف و بابتی
ای تبریز محرمت شمس هزار مکرمت، گشته سخن سبوصفت بر یم بینهایتی