هله، رفتیم و گرانی ز جمالت بردیم، روی ازینجا به جهانی عجبی آوردیم
دوست یک جامِ پر از زهر چو آورد به پیش، زهر چون از کفِ او بود به شادی خوردیم
گفت خوش باش که بخشیمْت صدجانِ دگر، ما کسی را به گزافه ز کجا آزردیم
گفتم ای جان، چو تُوی از تنِ ما جان خواهد، گر در این داد بپیچیم یقین نامردیم
ما نهالیم، بروییم، اگر در خاکیم، شاه با ماست چه باک است اگر رخ زردیم
به درون بر فلکیم و به بدن زیرِ زمین، به صفت زنده شدیم ارچه به صورت مُردیم
چونکِ درمانِ جوان طالبِ درد است و سَقَم، ما ز درمان بپریدیم و حریفِ دردیم
جان چو آئینهٔ صافیست بر او تن گردیست، حُسن در ما ننماید چو به زیرِ گردیم
این دو خانهست دو منزل به یقین ملکِ وی است، خدمتِ نو کن و شاباش که خدمت کردیم
چون بیامد رخِ تو بر فَرَسِ دلْ شاهیم، چون بیامد قدحت، صاف شویم ار دردیم
مِی دهنده چو تُوی، فخرِ همه مستانیم، پرورنده چو توی، زفت شویم ار خُردیم
هین به ترجیع بگو شرحِ زبانِ مرغان، گر نگویی به زبان، شرح کنش از رهِ جان