ما ترکِ مقامات و کرامات گرفتیم در دیرِ مغان راهِ خرابات گرفتیم
پی بر پیِ رندانِ خرابات نهادیم ترکِ سخنِ عادت و طامات گرفتیم
آن وقت که خود را همه سالوس نمودیم اکنون کمِ سالوس و مراعات گرفتیم
در چهرهٔ آن ماه چو شد دیدهٔ ما باز یا رب که به یک دم چه مقامات گرفتیم
بس عقل که شد مات به یک بازی عشقش ور عقل درو مات نشد مات گرفتیم
چون عقل شد از دست ز مستیِّ مِیِْ عشق با دلشدگان راهِ مناجات گرفتیم
چون شیوۀ عطّار درین راه بدیدیم آن شیوه ز اسرار و کرامات گرفتیم