سبک بنْواز ای مطرب ربابی، بگردان زوتر ای ساقی شرابی
که آورد آن پریرو رنگِ دیگر، ز چشمه زندگی جوشید آبی
چه آتش زد نهان دلبر به دلها که مجلس پر شد از بوی کبابی
چرا ای پیرِ مجلس چنگِ پُرفن، نگویی نالهٔ نِی را جوابی
نِیِ نُه چشم زان چشمان چه گوید، چنین بیدار باشد مستِ خوابی
دلِ سنگین چو یابد تابِ آن چشم، شود درحال او در خوشآبی
گدازد هر دو عالم بحر گیرد چون آن مهرو براندازد نقابی
ایا ساقی به اصحابِ سعادت بده حالی تو باری خمرِ نابی
قدم تا فرق پُر دارید از این مِی، که بوی شمس تبریزی بیابی