جمله خشم از کِبر خیزد از تکبّر پاک شو، گر نخواهی کبر را رو بی تکبّر خاک شو
خشم هرگز برنخیزد جز ز کبر و ما و من، هر دو را چون نردبان زیر آر و بر افلاک شو
هر کجا تو خشم دیدی کبر را در خشم جو، گر خوشی با این دو مارَت خود برو ضحّاک شو
گر ز کبر و خشم بیزاری برو کنجی بخَست، ور ز کبر و خشم دلشادی برو غمناک شو
خشمِ سگساران رها کن خشم از شیران ببین، خشم از شیران چو دیدی سر بنِهْ شیشاک شو
لقمۀ شیرین که از وی خشم انگیزد مخور، لقمه از لولاک گیر و بندۀ لولاک شو
رُو تو قصّابِ هوا شو کبر و کین را خون بریز، چند باشی خفته زیرِ این دو سگ، چالاک شو