بانگ میزن ای منادی بر سرِ هر رَستهای، هیچ دیدیت ای مسلمانان غلامی جَستهای
یک غلامی ماهرویی مُشکبویی فتنهای، وقتِ نازش تیزگامی وقتِ صلح آهستهای
کودکی لعلینقبایی خوشلقایی شکّری، سروقدی چَشمشوخی چابکی برجستهای
بر کنارِ او ربابی در کفِ او زخمهای، مینوازد خوش نوایی دلکشی بنشستهای
هیچ کس دارد ز باغِ حسنِ او یک میوهای، یا ز گلزار جمالش بهر بو گلدستهای
یوسفی کز قیمت او مفلس آمد شاهِ مصر، هر طرف یعقوبوار از غمزهاش دلخستهای
مژدگانی جانِ شیرین میدهم او را حلال هر که آرَد یک نشان یا نکتهای سربستهای