آمد ز نای دولت بارِ دگر نوایی، ای جان بزن تو دستی وی دل بکوب پایی
تابان شدهست کانی خندان شده جهانی آراستهست خوانی در میرسد صلایی
بر بوی نوبهاری بر روی سبزهزاری در عشقِ خوشعذاری ما مست و هایهایی
او بحر و ما سحابی او گنج و ما خرابی در نورِ آفتابی ما همچو ذرّههایی
شوریدهام معافم بگذار تا بلافم مَهْ را فُروشکافم با نورِ مصطفایی